مشاركت هم «جميله» نظام ميشود؟
مهلت بررسي صلاحيت كانديداهاي نمايندگي مجلس تقريبا تمام شد و صدايي به صورت جدي هم از كسي در نيامد و اكثريت اصلاحطلبان پشت ديوار بلند نظارت استصوابي ماندند. حتي حزب مشاركت كه بيشترين كانديداهاي ردصلاحيت شده را دارد، فعلا سكوت اختيار كرده است و موضع مشخصي نگرفته است.
اما هر چقدر گروههاي اصلاحطلب منفعلاند، اصولگرايان و رسانههاي وابسته به آنان در جنب و جوشي هستند. اگر عصرها به ميدان ونك سري بزنيد، شاهد خواهيد بود كه دو طرف ميدان را خبرنگاران صدا و سيما اشغال كردهاند و درباره انتخابات از عده اي مخلص و مفلس و نيازمند به دوربين، گزارش باب طبع حكومت تهيه ميكنند. روزنامههاي محافظهكاران نيز چنان درباره شوراي نگهبان و تائيد صلاحيت قطرهچكانياش تبليغات به راه انداختهاند كه گويي شوراي نگهبان منجي كانديدهاست و تنها مرجع دادخواهي آنان از براي ردصلاحيتهاي هيئت اجرايي وزارت كشور.
البته اين بزرگنماييها حامل نكته مهمي است كه تا به امروز از جانب اصلاحطلبان جدي گرفته نشده و آن حساسيت و ترس رژيم نسبت به يك طرفه شدن رقابت است. محافظهكاران به خوبي دريافتهاند كه افكار عمومي ديگر حاضر به پذيرش فضاي پيشرو نيست و چنين تك صدايي را حمايت نخواهد كرد. از تيترهاي اخير روزنامه كهيان اين ترس به خوبي به چشم ميخورد كه آنان به دنبال تغيير فضاي سرد انتخاباتي نزد مردم هستند و با برنامهاي از قبل طراحي شده هر روز خبر چند ده نفر تائيد صلاحيت شده را در راس صفحات خبري خود قرار ميدهند. اما همچنان ليست سياه آنان پابرجاست و از تائيد چهرههاي شناخته شده اصلاحطلب خبري نيست. امروز نيز آخرين ليست منتشر و تائيدي شد بر اين مدعا كه چهرههايي همانند تاجزاده و صفايي فراهاني جايي در مجلس هشتم نخواهند داشت.
نگارنده اين وبلاگ به شخصه اميد بسياري به حمايت اصلاح طلبان و روشنفكران از بيانيه نهضت آزادي داشت و آن را تنها راه باقيمانده ميپنداشت؛ چونكه رايزني و لابي با قدرت را بي فايده ميدانست و ميداند. همچنانكه ديديم امثال كروبي چطور خوش خدمتيها كردند و لابيهايشان صرفا از براي حزب مطبوعشان بود. به گمانم مهدي كروبي در لابيها و بيش از هر چيز موضعگيريهاي اخيرش خود را به لجن كشيد. شيخ اصلاحات(!) به هيچ عنوان نزد جناح راست و طرفدارانشان محبوبيت ندارد و او را صرفا بازيچهاي قرار دادهاند كه ميدانند پايان كارش چيست.
چندي پيش با سرهنگي سپاهي كه اكنون در بدنه حكومت است و نزدش به اجبار خدمت ميكنم، گفتوگو ميكردم. صحبت كه به كروبي رسيد، از ركيكترين حروف استفاده كرد و او را يك «روسپي سياسي» خواند. جالبترين بخش صحبتهايش انتخاب بين ايشان و حزب مشاركت بود كه گفت حاضر است منافقين انقلاب اسلامي [منظور مجاهدين انقلاب اسلامي است] و حزب مشركين (حزب مشاركت) بر سر كار آيند اما حزب كروبي طرف اصولگرايان نباشد!
موضعگيري اين سرهنگ جانباز سپاه از آنجا برايم جالب است كه نگاهي كلي و يكپارچه است نزد محافظهكاران به كروبي و حزب اش. آنان او را تنها «جميله سياست» ميخواهند و بس! كه فقط خوش رقصي كرده و رخدادهاي مهم سياست داخلي و محفل سياسيشان را گرم كند و تمام! كما اينكه در انتخابات دوره هفتم مجلس و رياست جمهوري دوره قبل شاهد بوديم كه چنين شد و كروبي تنها جميله فضاي سياسي وقت حكومت گرديد و مفتضحانه از گردونه رقابت حذف.
اما درست همين جاست كه نگراني جواني مثل من كه با توجه به اينكه مشاركتي نيست اما از آنان و حركت اصلاحطلبيشان هنوز حمايت ميكند، افزون ميشود كه مبادا حزب مشاركت نيز در گود كروبي بيفتد و در انتخابات آتي مجلس براي حكومت خوش رقصي كند، در صورتي كه ميداند چيزي عايدش نخواهد شد. متاسفانه خبرهايي به گوش ميرسد مبني بر اينكه حزب مشاركت قرار است با همين ردصلاحيتها و ريزشهاي فراوان در انتخابات شركت كند كه به گمانم چيزي جز همان «خوش رقصي» و «جميله واري» و «داغ كردن تنور انتخابات» از پيش تعيين شده براي حكومت نيست. حزب مشاركت بايد به اين نكته توجه كند كه حتي حداقلها را هم ندارد و هيچ شانسي برايش ايجاد نشده است، پس اعلام شركت در انتخابات بيست و چهارم اسفند و انتشار ليست انتخاباتي وجهي ندارد.
انتخابات دوره هفتم مجلس نمونه بارز همين مسئله است كه حزب مشاركت با توجه به ردصلاحيتهاي گسترده و حتي تحصني كه آنان در مجلس ششم صورت دادند، اما در نهايت در انتخابات با همان ظرفيت اندك شركت كردند و اكنون كه چهار سال از آن زمان ميگذرد، هنوز هم زخم زبان رسانههاي وابسته به جناح مخالف را ميشنوند كه ادعا ميكنند در انتخاباتي حداكثري و آزاد و با حضور همه طيفها، چپيها «نه» بزرگي از مردم دريافت كردند كه نيك بنگريم و نگاهي دقيق به آمار داشته باشيم، درمي يابيم چنين نيست؛ ولي چونكه حزب مشاكت انتخابات را تحريم نكرد و با روشنفكران و نويسندگان همسو نشد، عملا خود را در گود انتخاباتي حكومت انداخت و از سوي كيهانيان مورد تمسخر قرار گرفت.
به دفعات به اين نكته اشاره كردهام كه اصلاحطلبان يك بار براي هميشه بايد تكليف خود را با حكومت روشن كنند. يا به افكار عمومي رسما اعلام كنند كه قدرت طلب هستند و براي رسيدن به قدرت به هر شكل حاضرند با حكومت معامله كنند و يا از حكومت كنار كشيده و تا جناح رقيب حاضر نشود به بازي سياسي سالم تن دهد، به رقابتهاي انتخاباتي و عرصه سياست باز نگردند؛ امر مهمي كه شايد بارها از سوي «عبديها» و «گنجيها» مطرح شد اما مقبول نيفتاد و در صورت بيتوجهي به اين انتخاب سرنوشتساز، جريان به شدت تضعيف شده اصلاحات در ايران دچار ايست كامل خواهد شد.
اما هر چقدر گروههاي اصلاحطلب منفعلاند، اصولگرايان و رسانههاي وابسته به آنان در جنب و جوشي هستند. اگر عصرها به ميدان ونك سري بزنيد، شاهد خواهيد بود كه دو طرف ميدان را خبرنگاران صدا و سيما اشغال كردهاند و درباره انتخابات از عده اي مخلص و مفلس و نيازمند به دوربين، گزارش باب طبع حكومت تهيه ميكنند. روزنامههاي محافظهكاران نيز چنان درباره شوراي نگهبان و تائيد صلاحيت قطرهچكانياش تبليغات به راه انداختهاند كه گويي شوراي نگهبان منجي كانديدهاست و تنها مرجع دادخواهي آنان از براي ردصلاحيتهاي هيئت اجرايي وزارت كشور.
البته اين بزرگنماييها حامل نكته مهمي است كه تا به امروز از جانب اصلاحطلبان جدي گرفته نشده و آن حساسيت و ترس رژيم نسبت به يك طرفه شدن رقابت است. محافظهكاران به خوبي دريافتهاند كه افكار عمومي ديگر حاضر به پذيرش فضاي پيشرو نيست و چنين تك صدايي را حمايت نخواهد كرد. از تيترهاي اخير روزنامه كهيان اين ترس به خوبي به چشم ميخورد كه آنان به دنبال تغيير فضاي سرد انتخاباتي نزد مردم هستند و با برنامهاي از قبل طراحي شده هر روز خبر چند ده نفر تائيد صلاحيت شده را در راس صفحات خبري خود قرار ميدهند. اما همچنان ليست سياه آنان پابرجاست و از تائيد چهرههاي شناخته شده اصلاحطلب خبري نيست. امروز نيز آخرين ليست منتشر و تائيدي شد بر اين مدعا كه چهرههايي همانند تاجزاده و صفايي فراهاني جايي در مجلس هشتم نخواهند داشت.
نگارنده اين وبلاگ به شخصه اميد بسياري به حمايت اصلاح طلبان و روشنفكران از بيانيه نهضت آزادي داشت و آن را تنها راه باقيمانده ميپنداشت؛ چونكه رايزني و لابي با قدرت را بي فايده ميدانست و ميداند. همچنانكه ديديم امثال كروبي چطور خوش خدمتيها كردند و لابيهايشان صرفا از براي حزب مطبوعشان بود. به گمانم مهدي كروبي در لابيها و بيش از هر چيز موضعگيريهاي اخيرش خود را به لجن كشيد. شيخ اصلاحات(!) به هيچ عنوان نزد جناح راست و طرفدارانشان محبوبيت ندارد و او را صرفا بازيچهاي قرار دادهاند كه ميدانند پايان كارش چيست.
چندي پيش با سرهنگي سپاهي كه اكنون در بدنه حكومت است و نزدش به اجبار خدمت ميكنم، گفتوگو ميكردم. صحبت كه به كروبي رسيد، از ركيكترين حروف استفاده كرد و او را يك «روسپي سياسي» خواند. جالبترين بخش صحبتهايش انتخاب بين ايشان و حزب مشاركت بود كه گفت حاضر است منافقين انقلاب اسلامي [منظور مجاهدين انقلاب اسلامي است] و حزب مشركين (حزب مشاركت) بر سر كار آيند اما حزب كروبي طرف اصولگرايان نباشد!
موضعگيري اين سرهنگ جانباز سپاه از آنجا برايم جالب است كه نگاهي كلي و يكپارچه است نزد محافظهكاران به كروبي و حزب اش. آنان او را تنها «جميله سياست» ميخواهند و بس! كه فقط خوش رقصي كرده و رخدادهاي مهم سياست داخلي و محفل سياسيشان را گرم كند و تمام! كما اينكه در انتخابات دوره هفتم مجلس و رياست جمهوري دوره قبل شاهد بوديم كه چنين شد و كروبي تنها جميله فضاي سياسي وقت حكومت گرديد و مفتضحانه از گردونه رقابت حذف.
اما درست همين جاست كه نگراني جواني مثل من كه با توجه به اينكه مشاركتي نيست اما از آنان و حركت اصلاحطلبيشان هنوز حمايت ميكند، افزون ميشود كه مبادا حزب مشاركت نيز در گود كروبي بيفتد و در انتخابات آتي مجلس براي حكومت خوش رقصي كند، در صورتي كه ميداند چيزي عايدش نخواهد شد. متاسفانه خبرهايي به گوش ميرسد مبني بر اينكه حزب مشاركت قرار است با همين ردصلاحيتها و ريزشهاي فراوان در انتخابات شركت كند كه به گمانم چيزي جز همان «خوش رقصي» و «جميله واري» و «داغ كردن تنور انتخابات» از پيش تعيين شده براي حكومت نيست. حزب مشاركت بايد به اين نكته توجه كند كه حتي حداقلها را هم ندارد و هيچ شانسي برايش ايجاد نشده است، پس اعلام شركت در انتخابات بيست و چهارم اسفند و انتشار ليست انتخاباتي وجهي ندارد.
انتخابات دوره هفتم مجلس نمونه بارز همين مسئله است كه حزب مشاركت با توجه به ردصلاحيتهاي گسترده و حتي تحصني كه آنان در مجلس ششم صورت دادند، اما در نهايت در انتخابات با همان ظرفيت اندك شركت كردند و اكنون كه چهار سال از آن زمان ميگذرد، هنوز هم زخم زبان رسانههاي وابسته به جناح مخالف را ميشنوند كه ادعا ميكنند در انتخاباتي حداكثري و آزاد و با حضور همه طيفها، چپيها «نه» بزرگي از مردم دريافت كردند كه نيك بنگريم و نگاهي دقيق به آمار داشته باشيم، درمي يابيم چنين نيست؛ ولي چونكه حزب مشاكت انتخابات را تحريم نكرد و با روشنفكران و نويسندگان همسو نشد، عملا خود را در گود انتخاباتي حكومت انداخت و از سوي كيهانيان مورد تمسخر قرار گرفت.
به دفعات به اين نكته اشاره كردهام كه اصلاحطلبان يك بار براي هميشه بايد تكليف خود را با حكومت روشن كنند. يا به افكار عمومي رسما اعلام كنند كه قدرت طلب هستند و براي رسيدن به قدرت به هر شكل حاضرند با حكومت معامله كنند و يا از حكومت كنار كشيده و تا جناح رقيب حاضر نشود به بازي سياسي سالم تن دهد، به رقابتهاي انتخاباتي و عرصه سياست باز نگردند؛ امر مهمي كه شايد بارها از سوي «عبديها» و «گنجيها» مطرح شد اما مقبول نيفتاد و در صورت بيتوجهي به اين انتخاب سرنوشتساز، جريان به شدت تضعيف شده اصلاحات در ايران دچار ايست كامل خواهد شد.