Tuesday, August 7, 2007

پوسيدگي از درون

حكومت با همه هيبتي كه از خود نشان مي‌دهد، حسابي سبب نارضايتي خودي‌هايش شده است.

در جايي كه صبح‌ها مشغول به كار هستم به اجبار، دولتمرداني را هر روز مي‌بينم كه برخلاف ميل باطني‌شان مجبور به تن دادن به خواسته‌هاي بالاتر هستند و بيشترشان تنها به خاطر مسائل اقتصادي ادامه همكاري مي‌دهند. نكته جالب اينجاست كه پست‌هاي حساسي را هم در دست دارند و نمي‌توان گفت كه يك كارمند معمولي هستند و از كم وزني مي‌نالند.

همه اين‌ها را مدتي ست كه از نزديك مي‌بينم برحسب وظيفه و البته لذت مي‌برم كه حكومت هرچند با روندي كند، دچار پوسيدگي شده است از داخل و نارضايتي به كساني رسيده كه فكرش در گذشته دشوار مي‌نمود. در قديم اصطلاحا مي‌گفتيم «از دسته يخچال بگيرها هستند!»

من در اين فضاي دولتي كه قرار گرفته‌ام، آشكارا اظهار نظر مي‌كنم، بي‌ترس. البته تا آنجا كه گرگ‌ها به خوي درندگي‌شان برنگردند. پيشتر هم گفته‌ام كه دارم با آنها مي‌رقصم. اما تا آنجا كه مجال باشد با دولتي‌ها بحث مي كنم و از نظام انتقاد. به نتايجي خوبي هم دست يافته‌ام. اميدوارم روزي برسد كه همه اين‌ها را بي‌ترس از بيان هويتم و از جايي كه مشغول هستم، بازگو كنم كه دركش بهتر شود.

آنجا بودم كه گفتم دولتي‌ها نيز ناراضي شده‌اند از رفتار بالاترها. من و امثال من را هم مستقيم و غيرمستقيم تشويق مي‌كنند به اينكه خوب است اين‌قدر صريح هستم و باكي ندارم. يكي‌ از آنان كه آرزو مي‌كند همواره چنين بمانم و همانند خودشان در دستگاهي دولتي ذوب نشوم و مجبور به سكوت.

اين بحث به نظرم در جامعه امروز ما خيلي اساسي است و در چند خط پراكنده‌ام به طور كامل نمي‌گنجد اما به واقع خوب است رفقايي كه زمان كافي براي مطالعه در اين زمينه را دارند، وقت بگذارند و اين بحث نارضايتي دولتي‌ها را به جايي برسانند. حكومت از اين مسئله خيلي هراس دارد.

بار ديگر عنوان مي‌كنم، منظورم از دولتي‌ها كساني هستند كه در حال حاضر از حقوق و مزاياي كافي برخوردارند، اما از عدم مديريت درست و كارآمد در رنج و عذاب هستند و به سختي كار روزانه‌شان را انجام مي‌دهند. تنش‌هاي موجود در دستگاه‌هاي حساس دولتي به گمانم به اوج خودش رسيده است و بر اين عقيده‌ام كه حكومت دچار سرطان پوكي استخوان شده است كه روز به روز اين سرطان پيشرفته‌تر مي‌شود؛ اما كي اين استخوان‌ها مي‌شكنند، كسي نمي‌داند.

No comments: