احمدينژاد نباخت
صحبتهاي رئيس دانشگاه كلمبيا و همچنين سخنراني احمدينژاد به دنبال آن و پاسخ به پرسشهاي دانشجويان دانشگاه كلمبيا جنجال خبري بسياري به راه انداخته است.
تقريبا بيشتر موضعگيريها و مقالات منتشره داخلي و خارجي مربوط به اين مراسم را خواندم. اختلاف نظر بسيار است و هر كس از صحبتها برداشتهاي خود را كرده است و خيلي هم متنوع هستند. اما يك نكته در بيشتر بازتابها خودنمايي ميكرد و آن تلاش احمدينژاد به جدا كردن حساب اسرائيل از امريكا بود كه به نظرم در اين كار موفق هم شد.
اصرار احمدينژاد به شركت در دانشگاه كلمبيا و سخنراني به نظرم بر همين پايه بود تا از اين فرصت استفاده كرده و به مردم امريكا بگويد كه با آنان مشكلي ندارد و حتي عنوان كرد كه در صورت اصلاح رفتار دولت امريكا، مردم ايران يكي از بهترين دوستان ملت امريكا خواهند شد كه البته بايد اين مسئله را هم مزيد علت قرار داد كه فحاشي لي بولينگر- رئيس دانشگاه كلمبيا- احمدينژاد را در بهترين موقعيت نزد افكار عمومي امريكا قرار داد.
اما افكار عمومي ايران نيز نتيجه اين سخنراني را به نفع احمدينژاد برداشت كردند. احمدينژاد در طرح مسائل مختلف در سياست خارجي پيروز ميدان شد. مخصوصا در طرح مسئله هلوكاست و خاورميانه و همچنين مسئله هستهاي. او همچنين از ضعف و ناتواني برگزار كنندكان جلسه در شناخت وضعيت سياسي داخلي ايران نهايت استفاده را برد و از پاسخ به سئوالها در اينباره طفره رفت. هيچ يك از دانشجويان دانشگاه كلمبيا نيز سئوالهاي درخور و دندانگيري را در باب وضعيت حقوق بشر در ايران مطرح نكردند و به واقع نتوانستند در باره مسائل داخلي ايران و ديكتاتوري حاكم بر مردم ايران قدرت حاكم را زير سئوال ببرند.
در كل به گمانم، جدا از موضعگيري روشنفكران و سياسيون، توهينهاي بولينگر به ملت ايران و به دنبال آن مظلوم نمايي احمدينژاد و همچنين عدم شناخت كافي دانشجويان از مسائل ايران، در نهايت به برانگيخته شدن غرور ملي نزد افكار عمومي ايران تبديل شده است و امروز در كوچه و بازار تهران سخني از شكست احمدينژاد در نيويورك و يا انتقاد از پذيرفتن دعوت دانشگاه كلمبيا به ميان نيست. بردي كه احمدينژاد بيش از هر چيز به دنبالش بود.