زمان «هزينه» فرا رسيده
اصلاحطلبان با موج رد صلاحيت فلهايشان توسط هيئتهاي اجرايي، در مرحله آزموني حساس نزد افكار عمومي قرار گرفتهاند و اگر تكليف خود را تا پايان بهمن ماه با نظام روشن نكنند و همچنان در برابر رفتارهاي غيرقانوني حكومت سكوت كنند، ديگر امكان برخاستن مجدد و پيروزي در انتخابات بعدي را نخواهند داشت و حتي همين اقليت مجلس هفتم را هم از دست ميدهند. حمايت گسترده از طرح نهضت آزادي و دعوت از نهادهاي بينالمللي براي نظارت منصفانه تنها حركت معقولانه امروزه روز اصلاح طلبان است؛ هيچ راه ديگري باقي نمانده.
دركاش مشكل است كه چرا سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي براي رهبري نامه سرگشاده نوشتهاند! يعني هنوز به انصاف خامنهاي اميدي دارند و به حمايتاش اميدوارند؟ ديگر بر همگان روشن است كه در راس جريان يكدستسازي حكومت، شخص آيتالله خامنهاي فعال است. چرا در اينباره داريم خودمان را گول ميزنيم؟ درست است كه رنگ كليشهاي گرفته اين كلام و شايد روزانه بيش از دهها بار از سوي مخالفان جمهوري اسلامي گفته ميشود، اما عين واقعيت است و دو هفته قبل هم چشمهاي از آن را ديديم كه رهبر انقلاب با قدرت تمام و در جايگاه پادشاه(!) حكم بر برگزاري انتخابات بدون نظارت بيگانگان(!) داد و طرح مسئله نظارت بينالمللي را ننگين خواند.
خب با اين موضعگيري صريح چه انتظاري از مقام اول حكومت ميتوان داشت كه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي دست به قلم شده و ملتمس به دامان رهبري؟! به واقع حركتي لازم است كه مشخص و شفاف باشد؛ بايد با مردم شفاف بود. نميتوان زير چتر رهبري ماند و به اصلاحات دلخوش ماند؛ چون اساسا مقام معظم(!) رهبري ثابت كردهاند اعتقادي به اصلاحات ندارند و در مصاحبه اخير كروبي با خودش(!) هم خوانديم كه رهبري با تشكيل مجلسي نظير مجلس ششم به شدت مخالف است و هيچگاه اجازه تشكيل مجددش را نخواهد داد.
بر اين اعتقادم كه اين روزها هر كس در هر قواره و دانش سياسي بايد پيشنهادي در اينباره ارائه كند. حرفي بزند و از برآيند نظرات گوناگون، تصميمي واحد گرفته شود. به شخصه بر اين اعتقادم كه پشتيباني از بيانيه نهضت آزادي تنها گزينه باقي مانده است. بايد اجازه داد چشمهاي جهاني به انتخابات ايران جلب شود و گروههاي اصلاحطلب رسما دروازههاي ورود به نظارت بر انتخابات آتي را باز كنند. هيچ ابايي هم نباشد اگر انگ جيرهخوري غرب و دول غربي به آنان خورده شود. مگر نه اين است كه سالهاست همين انگها از جانب كيهانيان زده ميشود و بسياري از روشنفكران به اتهاماتي مشابه تا كنون به زندان افتادهاند؟! خب چه باك اگر حمايت رسمي كنيم از نظارت غربيان بر انتخابات كه اكنون لازم است و تنها راه باقي مانده و مطمئنا مورد استقبال گسترده نهادهاي بينالمللي و حقوق بشر قرار خواهد گرفت؛ امر مهمي كه ممكن است با توجه به مسائل هستهاي و فشار بينالمللي بر اين موضوع كه حكومت ايران را در ديپلماسي خارجي تحت فشار قرار داده است، سرانجام به تمكين حكومت به برگزاري انتخاباتي آزاد و با حضور اكثزيت كانديداها سوق داده شود.
در اين راه بايد «هزينه» كنيم. الان وقت هزينه است. نميتوان بيهزينه به صندليهاي مجلس رسيد كه در صورت راهيابي به مجلس، دورخيزي خواهد بود براي بازپسگيري قوه مجريه. اكنون زمان «هزينهاي» كه چند سالي ست اكبر گنجي مطرحاش كرده، فرا رسيده است. قطعا پيروز ميدان خواهيم بود اگر موفق شويم انتخاباتي آزاد برگزار كنيم و افتخار است در پس اين پيروزي ارزشمند كه نزديك به صد سال از برايش تلاش ميكنيم، برچسب حمايت از غرب نيز بر پيشانيمان خورده شود. مهم رسيدن مردم به دموكراسيست ولو اينكه با كمك جهانيان باشد.
دركاش مشكل است كه چرا سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي براي رهبري نامه سرگشاده نوشتهاند! يعني هنوز به انصاف خامنهاي اميدي دارند و به حمايتاش اميدوارند؟ ديگر بر همگان روشن است كه در راس جريان يكدستسازي حكومت، شخص آيتالله خامنهاي فعال است. چرا در اينباره داريم خودمان را گول ميزنيم؟ درست است كه رنگ كليشهاي گرفته اين كلام و شايد روزانه بيش از دهها بار از سوي مخالفان جمهوري اسلامي گفته ميشود، اما عين واقعيت است و دو هفته قبل هم چشمهاي از آن را ديديم كه رهبر انقلاب با قدرت تمام و در جايگاه پادشاه(!) حكم بر برگزاري انتخابات بدون نظارت بيگانگان(!) داد و طرح مسئله نظارت بينالمللي را ننگين خواند.
خب با اين موضعگيري صريح چه انتظاري از مقام اول حكومت ميتوان داشت كه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي دست به قلم شده و ملتمس به دامان رهبري؟! به واقع حركتي لازم است كه مشخص و شفاف باشد؛ بايد با مردم شفاف بود. نميتوان زير چتر رهبري ماند و به اصلاحات دلخوش ماند؛ چون اساسا مقام معظم(!) رهبري ثابت كردهاند اعتقادي به اصلاحات ندارند و در مصاحبه اخير كروبي با خودش(!) هم خوانديم كه رهبري با تشكيل مجلسي نظير مجلس ششم به شدت مخالف است و هيچگاه اجازه تشكيل مجددش را نخواهد داد.
بر اين اعتقادم كه اين روزها هر كس در هر قواره و دانش سياسي بايد پيشنهادي در اينباره ارائه كند. حرفي بزند و از برآيند نظرات گوناگون، تصميمي واحد گرفته شود. به شخصه بر اين اعتقادم كه پشتيباني از بيانيه نهضت آزادي تنها گزينه باقي مانده است. بايد اجازه داد چشمهاي جهاني به انتخابات ايران جلب شود و گروههاي اصلاحطلب رسما دروازههاي ورود به نظارت بر انتخابات آتي را باز كنند. هيچ ابايي هم نباشد اگر انگ جيرهخوري غرب و دول غربي به آنان خورده شود. مگر نه اين است كه سالهاست همين انگها از جانب كيهانيان زده ميشود و بسياري از روشنفكران به اتهاماتي مشابه تا كنون به زندان افتادهاند؟! خب چه باك اگر حمايت رسمي كنيم از نظارت غربيان بر انتخابات كه اكنون لازم است و تنها راه باقي مانده و مطمئنا مورد استقبال گسترده نهادهاي بينالمللي و حقوق بشر قرار خواهد گرفت؛ امر مهمي كه ممكن است با توجه به مسائل هستهاي و فشار بينالمللي بر اين موضوع كه حكومت ايران را در ديپلماسي خارجي تحت فشار قرار داده است، سرانجام به تمكين حكومت به برگزاري انتخاباتي آزاد و با حضور اكثزيت كانديداها سوق داده شود.
در اين راه بايد «هزينه» كنيم. الان وقت هزينه است. نميتوان بيهزينه به صندليهاي مجلس رسيد كه در صورت راهيابي به مجلس، دورخيزي خواهد بود براي بازپسگيري قوه مجريه. اكنون زمان «هزينهاي» كه چند سالي ست اكبر گنجي مطرحاش كرده، فرا رسيده است. قطعا پيروز ميدان خواهيم بود اگر موفق شويم انتخاباتي آزاد برگزار كنيم و افتخار است در پس اين پيروزي ارزشمند كه نزديك به صد سال از برايش تلاش ميكنيم، برچسب حمايت از غرب نيز بر پيشانيمان خورده شود. مهم رسيدن مردم به دموكراسيست ولو اينكه با كمك جهانيان باشد.