Saturday, February 23, 2008

مشاركت هم «جميله» نظام مي‌شود؟

مهلت بررسي صلاحيت كانديداهاي نمايندگي مجلس تقريبا تمام شد و صدايي به صورت جدي هم از كسي در نيامد و اكثريت اصلاح‌طلبان پشت ديوار بلند نظارت استصوابي ماندند. حتي حزب مشاركت كه بيشترين كانديداهاي ردصلاحيت شده را دارد، فعلا سكوت اختيار كرده است و موضع مشخصي نگرفته است.

اما هر چقدر گروه‌هاي اصلاح‌طلب منفعل‌اند، اصولگرايان و رسانه‌هاي وابسته به آنان در جنب و جوشي هستند. اگر عصرها به ميدان ونك سري بزنيد، شاهد خواهيد بود كه دو طرف ميدان را خبرنگاران صدا و سيما اشغال كرده‌اند و درباره انتخابات از عده اي مخلص و مفلس و نيازمند به دوربين، گزارش باب طبع حكومت تهيه مي‌كنند. روزنامه‌هاي محافظه‌كاران نيز چنان درباره شوراي نگهبان و تائيد صلاحيت قطره‌چكاني‌اش تبليغات به راه انداخته‌اند كه گويي شوراي نگهبان منجي كانديدهاست و تنها مرجع دادخواهي آنان از براي ردصلاحيت‌هاي هيئت‌ اجرايي وزارت كشور.

البته اين بزرگنمايي‌ها حامل نكته مهمي است كه تا به امروز از جانب اصلاح‌طلبان جدي گرفته نشده و آن حساسيت و ترس رژيم نسبت به يك طرفه شدن رقابت است. محافظه‌كاران به خوبي دريافته‌اند كه افكار عمومي ديگر حاضر به پذيرش فضاي پيش‌رو نيست و چنين تك صدايي را حمايت نخواهد كرد. از تيترهاي اخير روزنامه كهيان اين ترس به خوبي به چشم مي‌خورد كه آنان به دنبال تغيير فضاي سرد انتخاباتي نزد مردم هستند و با برنامه‌اي از قبل طراحي شده هر روز خبر چند ده نفر تائيد صلاحيت شده را در راس صفحات خبري خود قرار مي‌دهند. اما همچنان ليست سياه آنان پابرجاست و از تائيد چهره‌هاي شناخته شده اصلاح‌طلب خبري نيست. امروز نيز آخرين ليست منتشر و تائيدي شد بر اين مدعا كه چهره‌هايي همانند تاج‌زاده و صفايي فراهاني جايي در مجلس هشتم نخواهند داشت.

نگارنده اين وبلاگ به شخصه اميد بسياري به حمايت اصلاح طلبان و روشنفكران از بيانيه نهضت آزادي داشت و آن را تنها راه باقيمانده مي‌پنداشت؛ چونكه رايزني و لابي با قدرت را بي فايده مي‌دانست و مي‌داند. همچنانكه ديديم امثال كروبي چطور خوش خدمتي‌ها كردند و لابي‌هاي‌شان صرفا از براي حزب‌‌ مطبوع‌شان بود. به گمانم مهدي كروبي در لابي‌ها و بيش از هر چيز موضعگيري‌هاي اخيرش خود را به لجن كشيد. شيخ اصلاحات(!) به هيچ عنوان نزد جناح راست و طرفداران‌شان محبوبيت ندارد و او را صرفا بازيچه‌اي قرار داده‌اند كه مي‌دانند پايان كارش چيست.

چندي پيش با سرهنگي سپاهي كه اكنون در بدنه حكومت است و نزدش به اجبار خدمت مي‌كنم، گفت‌وگو مي‌كردم. صحبت كه به كروبي رسيد، از ركيك‌ترين حروف استفاده كرد و او را يك «روسپي سياسي» خواند. جالب‌ترين بخش صحبت‌هايش انتخاب بين ايشان و حزب مشاركت بود كه گفت حاضر است منافقين انقلاب اسلامي [منظور مجاهدين انقلاب اسلامي است] و حزب مشركين (حزب مشاركت) بر سر كار آيند اما حزب كروبي طرف اصولگرايان نباشد!

موضعگيري اين سرهنگ جانباز سپاه از آنجا برايم جالب است كه نگاهي كلي و يكپارچه است نزد محافظه‌كاران به كروبي و حزب اش. آنان او را تنها «جميله سياست» مي‌خواهند و بس! كه فقط خوش رقصي كرده و رخدادهاي مهم سياست داخلي و محفل سياسي‌شان را گرم كند و تمام! كما اينكه در انتخابات دوره هفتم مجلس و رياست جمهوري دوره قبل شاهد بوديم كه چنين شد و كروبي تنها جميله فضاي سياسي وقت حكومت گرديد و مفتضحانه از گردونه رقابت حذف.

اما درست همين جاست كه نگراني جواني مثل من كه با توجه به اينكه مشاركتي نيست اما از آنان و حركت اصلاح‌طلبي‌شان هنوز حمايت مي‌كند، افزون مي‌شود كه مبادا حزب مشاركت نيز در گود كروبي بيفتد و در انتخابات آتي مجلس براي حكومت خوش رقصي كند، در صورتي كه مي‌داند چيزي عايدش نخواهد شد. متاسفانه خبرهايي به گوش مي‌رسد مبني بر اينكه حزب مشاركت قرار است با همين ردصلاحيت‌ها و ريزش‌هاي فراوان در انتخابات شركت كند كه به گمانم چيزي جز همان «خوش رقصي» و «جميله‌ واري» و «داغ كردن تنور انتخابات» از پيش تعيين شده براي حكومت نيست. حزب مشاركت بايد به اين نكته توجه كند كه حتي حداقل‌ها را هم ندارد و هيچ شانسي برايش ايجاد نشده است، پس اعلام شركت در انتخابات بيست و چهارم اسفند و انتشار ليست انتخاباتي وجهي ندارد.

انتخابات دوره هفتم مجلس نمونه بارز همين مسئله است كه حزب مشاركت با توجه به ردصلاحيت‌هاي گسترده و حتي تحصني كه آنان در مجلس ششم صورت دادند، اما در نهايت در انتخابات با همان ظرفيت اندك شركت كردند و اكنون كه چهار سال از آن زمان مي‌گذرد، هنوز هم زخم زبان رسانه‌هاي وابسته به جناح مخالف را مي‌شنوند كه ادعا مي‌كنند در انتخاباتي حداكثري و آزاد و با حضور همه طيف‌ها، چپي‌ها «نه» بزرگي از مردم دريافت كردند كه نيك بنگريم و نگاهي دقيق به آمار داشته باشيم، درمي يابيم چنين نيست؛ ولي چونكه حزب مشاكت انتخابات را تحريم نكرد و با روشنفكران و نويسندگان همسو نشد، عملا خود را در گود انتخاباتي حكومت انداخت و از سوي كيهانيان مورد تمسخر قرار گرفت.

به دفعات به اين نكته اشاره كرده‌ام كه اصلاح‌طلبان يك بار براي هميشه بايد تكليف خود را با حكومت روشن كنند. يا به افكار عمومي رسما اعلام كنند كه قدرت طلب هستند و براي رسيدن به قدرت به هر شكل حاضرند با حكومت معامله كنند و يا از حكومت كنار كشيده و تا جناح رقيب حاضر نشود به بازي سياسي سالم تن دهد، به رقابت‌هاي انتخاباتي و عرصه سياست باز نگردند؛ امر مهمي كه شايد بارها از سوي «عبدي‌ها» و «گنجي‌ها» مطرح شد اما مقبول نيفتاد و در صورت بي‌توجهي به اين انتخاب سرنوشت‌ساز، جريان به شدت تضعيف شده اصلاحات در ايران دچار ايست كامل خواهد شد.

6 comments:

Anonymous said...

با سلام با این مقاله کاملا موافقم
یکبار برای همیشه باید تصمیم بگیرند

Anonymous said...

سلام. من با اصل مطلب شما موافقم ولی این تیتر به نظر من مناسب نبود.به این دلیل در یک ردیف نهادن روسپی های سیاسی با یک هنرمند که بسیار هم زیبا می رقصد کاری ناخوش آیند است. فکری که جمیله رقاص را با یک روسپی در یک ردیف می نهد هنوز خود محتاج اصلاح است

فرهاد رجبعلي said...

آقای فرید! اولا ممنون از اینکه کامنت گذاشتید. بعد اینکه چطور شما به این نتیجه رسیدی که من جمیله را روسپی خواندم؟ در کجای مطلب آمده این موضوع؟ اگر یک بار با دقت یادداشت را بخوانید، متوجه می شوید که من اصطلاح روسپی سیاسی را از یک سرهنگ سپاهی نقل قول کردم. و نه اینکه جمیله را هم ردیف روسپی ها بدانم.بنده تنها خوش رقصی سیاسی مد نظرم است که مشارکت به آن دچار شده است. هر چند من نیز همانند شما جمیله را هنرمند می دانم اما او را نیز رقاص دربار می شناسم. مجدد ممنون که کامنت گذاشتید آقای سیامک فرید عزیز!

Anonymous said...

با سلام
من سرباز هستم و در یکی از پادگانهای سپاه خدمت می کنم
شاید باور نکنید ولی این واقعیت دارد که بیش از 90 درصد پاسدارها با این رژیم مخالف هستند و از امثال احمدی نژاد متنفرند
مسئول من که یک سرهنگ است فحشهای رکیکی به آخوندها و خامنه ای و احمدی نژاد می دهد .

Anonymous said...

خوب پس همه چي حله همه ضد رژيم هستند انقلاب عوض مي شه رهبر آينده هم حزب مشاركته

Anonymous said...

هم وطن عزیز، من آرزوی موفقیت برای شما دارم. این مشکل شما تقریبا مشکل تمام آزاداندیش ها و آزاده های این زمان از تاریخ کشورمان است،
بین هم رزمانمان بر سر این دو راهی که شما قرار گرفته اید اختلافات زیادی در واکنش یا نحوه عمل است. و این اختلافات نه تنها بد نیست بلکه بحث و صحبت در این مورد و مطمئنا رسیدن به یک جواب جامع تنها راه نجات است و زمانی که این جواب یا راه حل بعد از طی تبادل نظرات بدست آید، دقیقا همان زمان پیروزی است.
من معتقدم که انقلابی در پیش داریم که اگر بخواهیم با انقلاب قبلی مقایسه کنیم اختلافات و شباهتهایی دارد.
شباهتها:
1- هر دو به هدف رسیدن به یک جامعه معدنی
2- مبارزین در هر دو قشر متوسط جامعه (مردم عادی و جوان)
اختلافها:
رنگ و دیوار شعار در مقابل کامپیوتر و اینترنت
بر علیه حکومت دیکتاتوری شاهنشاهی در انقلاب قبلی در مقایسه حکومت دیکتاتوری پاپیولیستی در زمان ما

چیزهایی که به تدریج باید معلوم شود تا این مبارزات این بار به هدف برسد نه مثل بار قبلی به دست فرصت طلبان در کمین نشسته بیفتد:
1- جایگاه مذهب که باید جایگاه واقعی آن معلوم شود تا نه به آن بی حرمتی شود و نه از آن به عنوان یک ابزار در جهت گول زدن مردم استفاده گردد.
2- آگاه سازی سیاسی تمام مردم تا از حق و حقوق خود آگاه شوند و همه یاد بگیریم تا به نظرات مخالف خود گوش نکنیم و آن را تحمل نکنیم و یا حتی آن را بررسی کرده و در صورت درست بودن آن را قبول نکنیم وارد حکومت مدنی نخواهیم شد. و به عبارتی محترم شمردن نظر همدیگر
3- شناسایی تمام عناصر حاضر و شناساندن آنها به بقیه طبق سند مستدل نه با تهمت
4- قبول یا رد هر قانون با توجه به آرای اکثریت
5- و...
البته این نظر من است و مطمئنا ناقص ولی مشتاق برای پیدا کردن راه واقعی برای خروج از این وضع و ورود به جامعه مدنی.
هدفم از این حرفها این بود، که بگم
6- در این راه باید تا میتوانیم تبدیل به مهره سوخته نشویم. شما نباید خود را زود هنگام در دام شیر بیندازید چون جز تلف شدن جانتان بدون گرفتن نتیجه ضرری برای تمام ماست. وقتی یک بذر گل زودتر از رسیدن بهار جوانه می زند از پس سرمای دیر رس بهار بر نیامده و قبل از رسیدن بقیه یاران می خشکد.
به نظر من شما باید تا جایی که ممکن است دور از تنش به بیدار کردن بقیه بپردازید. و همیشه سعی کنید طوری مبارزه کنید که در این راه مورد توجه قرار نگیرید تا بقیه دوستان هم برسند و هوا هم ملایمتر شود. اگر اینگونه رفتار میکردید فردا رای شما برای فرماندهتان یا هر کسی دیگر مهم نبود. و شما راحت می توانستید رای ندهید و بسیاری از ئیگر دوستانتان را هم قانع کنید که رای ندهند و مهمتر به آنها می آموختید که چرا نباید رای دهند.
شما اگر فردا رای ندهید به مشکلات فراوانی برخورد میکنید و نتیجه یکی از جوانهای این مرز وبوم که می توانست در راه هم سفر ساختن دیگران کمک کند انچنان در کویر مشکلات تنش خسته میشود که ...
به نظر من این بار به رای سفید بسنده کنید، و به دوستانتان بگویید که شما رای ندادید بلکه در آن برگه جوابتان را به جلاد زمانه دادید که من میخواهم زنده و قوی بمانم، و جلاد دنبال بهانه بود تا مرا خسته و خرد کند، و من با ندادن این بهانه بهترین مبارزه را در این زمان کردم.
و در مبارزات بعدی یادتان باشد که هنوز زود است که از دور خارج شوید یا لااقل وقتی به دام بیفتید که در اثر مبارزات طولانی نامتان برای عامه آشنا باشد، و آینده بعدی شما هم یک نوع مبارزه محسوب گردد. اگر به دلیل رای ندادن فردای شما، جلادان شما را از کسب زندگی معمولی ( پیدا کردن کار، آسایش، ادامه تحصیل) باز بدارند، آن وقت شما با یک دنیا مشکل نمی توانید کاری برای این مردم بکنید.
در مرحله نخست مبارزه ما به فرهاد های آگاه و با هوش نیاز داریم.
با آرزوی زندگی پر ثمر برای شما دوست عزیز