Wednesday, March 12, 2008

!همراه نظام نمي‌شوم عزيز

امروز با يك سرهنگ سپاه بحثم شد. بحث بر سر انتخابات روز جمعه بود كه كمي بالا گرفت و به ناراحتي منجر شد. خيلي رك بگويم كه اين سپاهي مرد كه همه زندگي‌اش از نظام تامين مي‌شود، به شدت از نظام حمايت مي‌كند و آنقدر خطرناك مي‌انديشد كه غير هم انديشان خود را بي‌ناموس مي‌پندارد و درست همين جا من هم داغ كردم و جوابش را سخت دادم كه امثال آرمين و تاج‌زاده و بهزاد نبوي را بي‌ناموس خطاب كرد. نتوانستم دوام بياورم. با اينكه وظيفه هستم و دوره خدمت ضرورت را مي‌گذرانم اما حسابي جوابش را دادم. نمي‌توانست و راستش را بخواهيد در توانش نبود تا با من طرف شود؛ آنقدر كم سواد است كه از پس من هم بر نمي‌آمد. از ولايت فقيه چيزي نمي‌داند و اساسا صفت مطلقه را در مورد رهبر نمي‌داند كه چيست و چگونه وارد اختيارات رهبري شده است، آنوقت يك ساعت از وقت بحث را به رهبري اختصاص داد كه تماما دفاع ناشيانه بود.
از اين حرف‌ها كه بگذريم، آخر بحث حسابي تهديد شدم و مي‌دانم اگر روز جمعه راي ندهم، بدجوري برايم مشكل درست خواهند كرد. پيش‌تر هم در گوش بچه‌ها خوانده بودم تا مبادا راي بدهند و به گوش سردار و سرهنگ‌مان هم رسيده بود هر دو غير مستقيم به گوشم‌ رساندند كه در اين باره در محيط نظامي با كسي صحبت نكنم كه در غير اين‌صورت برخورد خواهد شد. ولي امروز رسما و براي اينكه به اصطلاح خرابم كنند نزد ديگر افسران، به من امر كردند كه روز جمعه حتما راي دهم ولو برگه خالي باشد. جالب بود كه اين سرهنگ سپاه دليل مي‌آورد كه يك راي سفيد من هم حتي غنيمت است براي تو دهني زدن به امريكا و نوكران برانداز داخلي‌اش و همين جملات را خيلي راحت به زبان مي‌آورد.
در مخمصه‌اي ناجور گرفتار شده‌ام و مي‌دانم روز شنبه كه باز به محل خدمتم بروم، از من پرسش خواهد كرد و مطمئنم حتي شناسنامه‌ام را هم خواهد خواست. تمام برنامه‌هاي خدمتم هم دستش‌ است؛ هم به او و هم به فرمانده‌مان كه سرتيپ دوم سپاه است. اگر به لج‌بازي بيفتند حسابي مي توانند اذيتم كنند كه آخر خدمتم هم هست. بدجوري دارند گروكشي مي‌كنند و با تبليغات به اصطلاح‌شان منفي كه در پادگان به راه انداخته‌ام و ديگر افسران وظيفه را مجاب به عدم شركت در انتخابات كرده ام، مي‌خواهند مرا نزد آنان بور كرده و دروغگو معرفي كنند.
اما با تمام اين حرف‌ها تصميم خود را گرفته‌ام؛ در انتخابات شركت نخواهم كرد و اجازه نخواهم داد نظام با حتي يك راي من هم عليه خودم استفاده كند و فرداي روز انتخابات تحقيرم كند. همان كاري كه پس از انتخابات با حزب مشاركت خواهند كرد كه به گمانم خيانتي است به ملت ايران. مشاركت با اعلام رسمي شركت در انتخابات آتي عملا نشان داد كه تنها به فكر قدرت‌طلبي ست و بس، و اعتقاد و احترامي براي خواسته‌هاي اكثريت جامعه قائل نيست و رفتارهايي كه در اين چند روزه هم از خود نشان داده‌اند گوياي همين مدعاست.
اخيرا خانم منيژه حكمت برداشته يك ليست از هنرمندان براي حزب مشاركت تنظيم كرده و به خبرگزاري‌ها اعلام كه اين‌ها همگي از ليست اصلاح‌طلبان حمايت مي‌كنند. تكذيبيه پرويز پرستويي نيز خواندني ست كه اعلام كرده خانم حكمت خودسرانه چنين كاري را كرده و بدون هماهنگي ما اسم‌ها را تنظيم كرده است كه اساسا با آن موافق نيستيم و از حزب مورد حمايت ايشان حمايت نمي‌كنيم. اين حركت خانم حكمت شرم‌آور بود و واكنش پرستويي آب سردي بر اصلاح طلبان قبل از روز انتخابات.
حزب مشاركت اين روزها و پس از اعلام رسمي شركت در انتخابات از اين دست رفتارهاي سخيف كه نشان از ضعف سياسي آنان مي‌دهد، زياد از خود بروز داده كه به صورت طنزگونه‌اي بهانه به دست كيهانيان داده است. مخصوصا دعوت از هنرمندان كه كيهان مطلب تمسخرآميزي درباره‌اش نوشته است كه قابل دفاع هم نيست.
همان طور كه پيش‌تر نوشتم در انتخابات يا بهتر بگويم انتصابات مجلس در روز جمعه شركت نخواهم كرد. و به دوستان مشاركتي و اصلاح طلب عرض مي‌كنم كه همراه شما عزيزان نمي‌شوم كه شركت در اين انتخابات كه به هيچ عنوان آزاد نيست، به واقع همراه شدن با نظام است و به نظرم اصلاح طلبان بايد شعارشان را به «همراه نظام شو عزيز» تغيير دهند.
خوب مي‌دانم كه شكت نكردنم در انتخابات برايم دردسري خواهد شد اما چه باك از سختي‌هاي پيش رو كه شرف و اعتقاداتم را نخواهم فروخت و بازيچه سپاهي‌ها نخواهم كرد با اينكه نزديك به دو سال است سرنوشت زندگي‌ام به دست آنان است و در اين مدت هم بسيار مورد توهين و تبعيد و تحقيرشان قرارگرفته‌ام و تا مزر دادگاه نظامي هم پيش رفته ام. ولي باز هم تا پايان خدمت ضرورتم مقاومت خواهم كرد و به خواسته آنان كه از بدنه نظام هستند، تمكين نخواهم كرد، ولو اينكه روزهاي سخت‌تر از اين هم در پيش داشته باشم.
باشد تا چند ماه آينده كه با نظام تسويه حساب اساسي خواهم كرد.

6 comments:

Anonymous said...

ey val!

Anonymous said...

dooste aziz , ehsaaset ro dark mikonam ,va man ham khoonam kam az daste in jamaa-at be joosh nayoomade vali bahat movafegh nistam.

Bahs bar ray dadan va nadadan nist ...chon dar in mored mataaleb va harf o goftegoo ziade.

Baraye mani ke dar donyaye gharb va mohite amal garaayi va pishraft zendegi mikonam
sharaf dar mahdoodeye siasi jaayi nadareh.... va dar zendegi ensaasni va shakhsi va komak be digaran tarif mishe.

Baradare khoobe man ,az haafez yaad begir o rendi kon.
ke mamlekat dar toole saaleeyan be adam haaye nik sereshti mesle shoma ehteeyaj dare.

Boro Rayet ro bede , to karet ro kardi ... va motmaen bash ke to va salem o payande boodan va mofid o fa-aal boodanet besyar mohem tare , hatta age be gheimate poozkhande yek olaagh e kamsavaad khatm beshe.

fardaa rooz , sharaf mamlekat ro aaabaad nemikone , tasmim haaye amalgaraayane va ensaan doostane mamlekat ro aabaad mikone.

mifahmam ke chera inghadr delzadeh hasti , mifahmam ke laj dari ... mifahmam ,
vali aaya vaghe-an ba in laj kardan , bishtar ghodrat ro beheshoon nemidim? mifahmam ke chegahdr dard dare , mesle khordane zahre mare , eyne khordane darooye chemo therapy hast ke baraye saratan mikhoran.
ke baraye madan mozere , hale adam ro beham mizane vali baraye moghabele ba saratan shimi darmani mishim.

baradare javoone man , nemidoonam az khoondane in chi fekr mikoni o labod migi zendegi dar farang bi gheirat o sharafesh karde , vali be har hal omidvaram ke barat dardesari dorost nashe! va az beine siah o sefid tamaame spectrum e khakestari ba tire rooshani haash ro bebini.

Anonymous said...

oh... My god.. I think these dual comments are more benefits for undeveloping of Iran... be fighting with each other...

V.V said...

فکر کردی همون کسانی که تو از بی ناموس خوانده شدنشان به خشم آمدی ؛ حاضرند برای احقاق حقوق تو به خود رنجه ایی بدهند؟
آنها هم 4 سال به صندلی مجلس تکیه زدند و حقوق های میلیونی گرفتند.(بگذریم از پول هایی که بوسیله لابی کردن با سران نظام به جیب زدند)
با سیستم نظارت استصوابی هیچ کاری نمی شود کرد! میخواد نماینده اش پاسدار محسن آرمین باشه یا محمد رضا خاتمی باشه یا بگیر برو تا اکبر گنجی و عمادالدین باقی... هرکی نماینده این مجلس شورای اسلامی باشه با وجود شورای نگهبان هرگز توان دفاع از خقوق مردم را نخواهد داشت.

Anonymous said...

هم وطن عزیز، من آرزوی موفقیت برای شما دارم. این مشکل شما تقریبا مشکل تمام آزاداندیش ها و آزاده های این زمان از تاریخ کشورمان است،
بین هم رزمانمان بر سر این دو راهی که شما قرار گرفته اید اختلافات زیادی در واکنش یا نحوه عمل است. و این اختلافات نه تنها بد نیست بلکه بحث و صحبت در این مورد و مطمئنا رسیدن به یک جواب جامع تنها راه نجات است و زمانی که این جواب یا راه حل بعد از طی تبادل نظرات بدست آید، دقیقا همان زمان پیروزی است.
من معتقدم که انقلابی در پیش داریم که اگر بخواهیم با انقلاب قبلی مقایسه کنیم اختلافات و شباهتهایی دارد.
شباهتها:
1- هر دو به هدف رسیدن به یک جامعه معدنی
2- مبارزین در هر دو قشر متوسط جامعه (مردم عادی و جوان)
اختلافها:
رنگ و دیوار شعار در مقابل کامپیوتر و اینترنت
بر علیه حکومت دیکتاتوری شاهنشاهی در انقلاب قبلی در مقایسه حکومت دیکتاتوری پاپیولیستی در زمان ما

چیزهایی که به تدریج باید معلوم شود تا این مبارزات این بار به هدف برسد نه مثل بار قبلی به دست فرصت طلبان در کمین نشسته بیفتد:
1- جایگاه مذهب که باید جایگاه واقعی آن معلوم شود تا نه به آن بی حرمتی شود و نه از آن به عنوان یک ابزار در جهت گول زدن مردم استفاده گردد.
2- آگاه سازی سیاسی تمام مردم تا از حق و حقوق خود آگاه شوند و همه یاد بگیریم تا به نظرات مخالف خود گوش نکنیم و آن را تحمل نکنیم و یا حتی آن را بررسی کرده و در صورت درست بودن آن را قبول نکنیم وارد حکومت مدنی نخواهیم شد. و به عبارتی محترم شمردن نظر همدیگر
3- شناسایی تمام عناصر حاضر و شناساندن آنها به بقیه طبق سند مستدل نه با تهمت
4- قبول یا رد هر قانون با توجه به آرای اکثریت
5- و...
البته این نظر من است و مطمئنا ناقص ولی مشتاق برای پیدا کردن راه واقعی برای خروج از این وضع و ورود به جامعه مدنی.
هدفم از این حرفها این بود، که بگم
6- در این راه باید تا میتوانیم تبدیل به مهره سوخته نشویم. شما نباید خود را زود هنگام در دام شیر بیندازید چون جز تلف شدن جانتان بدون گرفتن نتیجه ضرری برای تمام ماست. وقتی یک بذر گل زودتر از رسیدن بهار جوانه می زند از پس سرمای دیر رس بهار بر نیامده و قبل از رسیدن بقیه یاران می خشکد.
به نظر من شما باید تا جایی که ممکن است دور از تنش به بیدار کردن بقیه بپردازید. و همیشه سعی کنید طوری مبارزه کنید که در این راه مورد توجه قرار نگیرید تا بقیه دوستان هم برسند و هوا هم ملایمتر شود. اگر اینگونه رفتار میکردید فردا رای شما برای فرماندهتان یا هر کسی دیگر مهم نبود. و شما راحت می توانستید رای ندهید و بسیاری از ئیگر دوستانتان را هم قانع کنید که رای ندهند و مهمتر به آنها می آموختید که چرا نباید رای دهند.
شما اگر فردا رای ندهید به مشکلات فراوانی برخورد میکنید و نتیجه یکی از جوانهای این مرز وبوم که می توانست در راه هم سفر ساختن دیگران کمک کند انچنان در کویر مشکلات تنش خسته میشود که ...
به نظر من این بار به رای سفید بسنده کنید، و به دوستانتان بگویید که شما رای ندادید بلکه در آن برگه جوابتان را به جلاد زمانه دادید که من میخواهم زنده و قوی بمانم، و جلاد دنبال بهانه بود تا مرا خسته و خرد کند، و من با ندادن این بهانه بهترین مبارزه را در این زمان کردم.
و در مبارزات بعدی یادتان باشد که هنوز زود است که از دور خارج شوید یا لااقل وقتی به دام بیفتید که در اثر مبارزات طولانی نامتان برای عامه آشنا باشد، و آینده بعدی شما هم یک نوع مبارزه محسوب گردد. اگر به دلیل رای ندادن فردای شما، جلادان شما را از کسب زندگی معمولی ( پیدا کردن کار، آسایش، ادامه تحصیل) باز بدارند، آن وقت شما با یک دنیا مشکل نمی توانید کاری برای این مردم بکنید.
در مرحله نخست مبارزه ما به فرهاد های آگاه و با هوش نیاز داریم.
با آرزوی زندگی پر ثمر برای شما دوست عزیز

Anonymous said...

Afarin be to keh ba hamraah nashodan ba nezam moshte mohkami mizani bar dahaneh hameye hamvatanant ta amsaleh ahmadi nejado nezamian digar chon jenab sarhange shoma har rooz bishtaro bishtar beshan too oon mamlekat va dahane hameye ma hamvatanan ro service konan! manam movafegham aziz! hamrah nasho! bikhialio hich nakardan behtarin karast!!! ( albateh agar esmesho kar bezarim! bayad ba in regim haminjoori barkhord kar! oonghadr ay nadad ta oona har kari khastan bokonano jooonemoon dar bereh!!!
afarin be to typical iranie maghroor keh hich nakardan ro be har gheymety keh shodeh be har kari tarjih mideh!